کد مطلب:140259 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:116

رسیدن موکب همایون به وادی ثعلبیه و خواب دیدن آن حضرت
مرحوم حائری در معالی السبطین می نویسد:

سپس امام علیه السلام از وادی ذات عرق حركت كرده و پیوسته طریق می كردند تا وقت ظهر به منزل ثعلبیه رسیده در آنجا فرود آمدند، پس آن جناب سر مبارك را روی زانو گذارده و اندكی به خواب رفته و سپس بیدار شده و فرمودند: هاتفی را دیدم كه می گفت: شما حركت و سیر می كنید و مرگ شما را شتابان به طرف بهشت می برد.

و در روایت ابومخنف آمده كه چشمهای مبارك امام علیه السلام ساعتی گرم خواب شد و سپس بیدار گشته در حالی كه می فرمودند: انا لله و انا الیه راجعون

در همین حال فرزند آن جناب حضرت علی اكبر سلام الله علیه جلو آمده


عرضه داشت: ای پدر گرام چرا كلمه استرجاع فرمودی؟! هرگز خدا بدی را متوجه شما نفرماید.

امام علیه السلام فرمودند: فرزندم، هم اكنون چرتی مرا عارض شد در عالم رؤیا دیدم سواری می گوید:

این گروه سیر و حركت می كنند در حالی كه مرگ و اجل آنها را شتابان می برد و چه خوش گفته شاعر:



افدی الذین غدت تسری ركائبهم

و الموت خلفهم یسری علی الاثر



ما ابرقت فی الوغی یوما سیوفهم

الا وفاض سحاب الهام بالمطر



ثاروا و لو لا قضاء الله یمسكهم

لم یتركوا لبنی سفیان من اثر



دیگری گفته:



رهط حجازیون بین رحالهم

تسری المنایا انجدوا او اتهموا



دمستانی می گوید:



بینما السبط باهلیة مجدا بالمسیر

و اذا الهاتف ینعاهم و یدعو و یشیر



ان قدام مطایاهم منایاهم تسیر

ساعة اذ وقف المهر الذی تحت الحسین



حضرت علی اكبر عرضه داشت: ای پدر مگر ما بر حق نیستیم؟

امام علیه السلام فرمودند: چرا فرزندم قسم به آن كسی كه بازگشت همه به سوی او است ما بر حقیم.

علی اكبر عرض نمود: پس با این وصف از مرگ هراسی نداریم.

حضرت فرمودند: پسر خدا به تو جزای خیر دهد.

ابومخنف می گوید: پس از آنكه امام علیه السلام در ثعلبیه فرود آمدند مردی نصرانی با مادرش محضر حضرت مشرف شده و هر دو اسلام آوردند.

صاحب معالی السبطین می نویسد: گویا این مرد همان وهب بن عبدالله بن حباب كلبی باشد.


باری امام علیه السلام با یاران شب را در این منزل به صبح آوردند علی الصباح مردی از اهل كوفه كه كنیه اش اباهرة الازدی بود خدمت آن جناب رسید و سلام داد و سپس عرض كرد:

ای فرزند رسول خدا چه چیز باعث شد كه از حرم خدا و حرم جدتان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خارج شوید؟

حضرت فرمودند: وای بر تو ای اباهرة، بنی امیه مالم را گرفته و ضبط كردند، صبر نمودم عرض و آبرویم را در مخاطره قرار دادند صبر كردم، خونم را خواستند بریزند، فرار اختیار كردم، به خدا سوگند گروه ستمكار مرا خواهند كشت و پس از آن خداوند جبار لباس ذلت برایشان پوشانده و شمشیری برنده بر آنها قرار داده و كسی را مسلط بر آنها نماید كه خوار و ذلیلشان كرده حتی از قوم سباء نیز كه سلطانشان زنی از خودشان بود و بر مال و خونشان حكومت می كرد ذلیل تر و بیمقدارتر شوند